در سوگ جنگلهای  لوداب؛ به قلم جواد رحیمیان
۰۵ تیر ۱۳۹۹ - ۲۳:۲۴
در نبود امكانات و اينترنت،در فضاي تاريك سوخته اما روشن از نور اخگر آتش بلوطهاي عزادار، مديريت آتش، بعد از سه روز و قتل عام هزاران دار كهنسال، از هلي برن و هوابرد و آبپاشي نمايشي، گذشته است.
ارسال توسط :
پ
پ

مدیرجنگلداری منابع طبیعی کهگیلویه وبویراحمد در سوگ جنگل های لوداب یادداشتی صادر کرد.

به گزارش پیوارنیوز، متن جواد رحیمیان به شرح زیراست؛

لوداب استودان تاريخ بويراحمد يادگاران سرداران و شهيدان شجاع و مدافع وطن
روزهاي زيادي،آتش را تحمل كرد، بوته ها و درختهايش سوخت، از گور اسپيد و دره بيد، تا زي زي و دره سرد، گَلال و زِر تي تا تنگ يار
دره سرد و نير و گردنگَه ، يادگار تاريخ حماسي بويراحمد، همه نداي ياري طلبي، سر دادند..
در نبود امكانات و اينترنت،در فضاي تاريك سوخته اما روشن از نور اخگر آتش بلوطهاي عزادار، مديريت آتش، بعد از سه روز و قتل عام هزاران دار كهنسال، از هلي برن و هوابرد و آبپاشي نمايشي، گذشته است.
بلوطهاي گوراسپيد، به اين نمايش نيازي ندارند و به اين نمايش، عادت دارند،چون بازيگر اين نمايش كوتاه و داغ، پيش از شروع نمايش،مرگ را تجربه كرده است.
آنچه مي بينيم، بازسازي ناقص صحنه است…
همه مقصريم،اعتبارات را بجاي آنكه به حفاظت و رويش درخت و نهال،اختصاص دهيم، به راهسازي و كشتار و خاكسپاري بلوط و جنگل، به آسفالت كوچه هاي بن بست، به صرف ميوه و شيريني جلسات طولاني بن بست آفرين، به تشويق و تحريك تصويري ومجازي مردم طبيعت دوست در برداشت بي رويه گياهان و توليد سطحي گندم و جو، اختصاص ميدهيم.
جان درخت بي ارزش است، چون بلوط را هيمه ميدانيم براي گرم كردن اجاق چاي آتشي، گرچه در همايش و نمايش به وجود جنگل و بلوط،افتخار ميكنيم اما پشت در سالن، بلوط را فداي پهناي باند فيبر نوري خيالي و اتوبان ها ميكنيم.
آري
هيمه، مغز من و توست كه جز مصرف روزانه و تن پروري، مرزي نمي شناسد،
انتظار داريم با اين بي عدالتي در توزيع و تقسيم اعتبار و امكانات، باراني از آسمان ببارد و آتش را در جنگلهاي بلوط،گلستان نمايد،
#دستهاي_خالي_جنگلبان
ديگر طاقت تكان دادن سرشاخه بلوط را ندارد،براي خاموشي آتش،كمي دير شده است،
اما، هنوز شاخه جَرگه و گَوَن و بلوط، مهارت تو را نشان ميدهد، جنگلبان تنها..
در عزاي البرز زاگرس،شمع روشن نكنيم، به بلوطهاي برجامانده گناوه و خاييز و زي زي بيانديشيم،اين راه ادامه دارد، تابستان داغ،تازه از راه رسيده است،از تاريخ ١٣ هزار ساله زاگرس، جز بويراحمد و از بويراحمد جز بلوط نمانده است…
هر انسان،بله هر انسان،هم اگر بينديشد عزادار و سياه پوش بلوطها و بنه ها خواهد ماند تا قرن ها و سده هاي ديگر…
چرا فقط در هنگامه بحران ، هليكوپتر و مدير و سرباز و سردار مي آيد، اگر ادعاي سرباز وطن داريم، بايد براي پيشگيري از بحران بيانديشيم و آمادگي داشته باشيم و باشيم، همه جاي ايران سراي من است…
تلخيها و مرارتهاي سوختن درختان وطن، با رويش دوباره نهالهاي نورسته،كاسته ميشود،حرمت بلوط را نشكنيم به حريم جنگلها احترام بگذاريم، سالها با ما و همراه و يار و نان و پناه ما بودند،
اكنون، هنگام ياري كردن جنگل و جبران مافات است
اگر گوش شنوايي باشد:
تكرار سخن را نپسنديم
با درد دگران، هيچ،نخنديم
بربام گل اسپيد، بجنگيم
بر شعله، رَهِ پيش،ببنديم
رفتيم همه،قله اسپيد
بر زخم تنم، مرهمي از
سقّز و شيرابه، ببنديم
#جواد_رحيميان

انتهای پیام

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.